وشن باش، رقص باش و ستاره؛
[در اين صورت است كه] وجين را خوب انجام داده اي و نيازي به «دواره» (تكرار وجين و دوباره كاري) نيست.
آن گاه كه تو چراغ شوي و آفتاب و رود،
بدين معناست كه هميشه سواره اي.
يعني هميشه آتش به دلي؛
يعني هميشه گريبان چاك (سينه چاك) و زلالي
و همچون غنچه ي گلي بر فراز درخت؛
يعني كه تو از بنياد و ريشه برخورداري.
[يعني] تو حلاجي، مستي و آلاله
[و] هميشه سبزي و شاخه ي شمشاد؛
[يعني تو] درياي بزرگي و اوج قلـّه ي سبلان
[و] به گودال ها و چاله ها درنمي ماني (شباهتي به تپه ها و چاله هاي حقير نداري).
يعني جانت در دنيا بي قرار است؛
يعني وجودت بهاري ست؛
يعني هميشه بهاري،
طراوت و زيبايي بكر بهار ييلاقي و ييلاق بهاري و به گل و ستاره مي ماني.
يعني وجودت چنگ و چغانه است؛
يعني بهانه ات چونان شعر است؛
يعني دريا به جاني و خوشدل؛
يعني شادي نشانه ي توست.
يعني رود، چشم و سينه ي تو شده است؛
يعني به مانند گل ها، دلت شكوفا شده است؛
يعني به متن و بطن زندگي مردمان، خنده مي آوري؛
يعني روشني: چراغ فروزان.
يعني خيمه گاهي در ميانه ي برف؛
يعني در چلـّه ها، سراسر خورشيدي؛
يعني تو دريايي با امواج فراوان (با سواحل وسيع)؛
يعني از چاله هاي كوچك و حقير، آب نمي نوشي.
يعني وجود تو چشمه است [و] رود؛
يعني همانند مزارع برنج، سبز و خرمي؛
يعني سخنت هميشه شيرين؛
يعني فرياد تو دارو و درمان است.
واژه ها و تركيبات:
وَشتَن (vaštan): رقص، پايكوبي
ويجين (vijin): نخستين مرحله ي پاكسازي برنجزار از علف هاي هرز، وجين.
دواره (dәvara): دومين مرحله ي پاك سازي برنجزار از علف هاي هرز
ربار(rәbār) يا روار (rәvār): رود، رودخانه
كيل (kil): در اين جا به معني «دگمه» و مجازاً به معناي گريبان، سينه، دل
بنيات (bonyāt): بنياد، اساس
كيش (kiš): شمشاد
سولون (savalun): سبلان
كندال (kәndāl): زمين ناهموار و شيب دار، پشته، تپه، زمين داراي پشته ها و تپه ها
كندال (kandāl): گودال، چاله، زمين كنده شده
تيجره (tijara): بهار بكر ييلاق، ييلاق بكر بهاري، اوج زيبايي و طراوت طبيعت ييلاقي در ماه هاي آغازين بهار (معمولاً از نيمه ي فروردين تا نيمه ي ارديبهشت)
چنگ (čang): آلتي موسيقي از ذوات الاوتار كه انواع ابتدايي آن شكل مثلث داشت و شامل يك تخته به طول تقريباً يك گز و يك ميله ي چوبي بود كه به طور عمودي بر يك انتهاي اين تخته نصب مي شد و انتهاي ديگر اين ميله ي چوبي، شكل دست انسان را داشت و به تدريج تكميل گرديد (ر.ك: فرهنگ معين، ذيل چنگ).
چغانه (čaqāna): آلتي موسيقي كه عبارت است از دو باريكه ي چوب تراشيده كه انتهاي آن ها به هم متصل بود و آن را به شكل انبر و زنگ مي ساخته اند و زنگوله هايي در دو انتهاي ديگر آن مي بستند و با بستن و باز كردن اين دو شاخه زنگ ها و زنگوله هاي مذكور به صدا در مي آمد و ... (ر. ك: فرهنگ معين، ذيل چغانه).
سرا (sәrā): حياط، محوطه و در اين جا مجازاً به معناي زندگي، متن زندگي و حيات
آگته چرا (?āgeta čәrā): چراغ فروزان
پارگا (pārgā): خيمه، جايگاه موقت چوپان ها و گله داران كه با چوب هاي نازك و بلند قابل انعطاف و به طرزي خاص ساخته مي شود و روي آن را با چادري از موي بز يا برگ درختان و گياهان مي پوشانند.
چيله (čila): چلـّه، يلدا
كول (küĮ): در اين جا به معني «موج» يا «ساحل و كناره»
نهينجي (nehinji): نمي نوشي
بيله (bila): آبگير كوچك، چاله ي آب
چم (čem): چشم
چمه (čema): چشمه
زيرون (zayrun): خرم، شاداب و هميشه سبز، جاودانه
بجار (bәjār): كشتزار برنج، شاليزار
لوئه (luwa): حرف و سخن، گپ
زهار (zәhār): فرياد